آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۴۶٫۹۱۸ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۴۷
بازدید از این یادداشت : ۲٫۲۸۷

پر بازدیدترین یادداشت ها :

 هنر کاریکاتور پیشینه‌ای به قدمت تاریخ مکتوب بشر دارد. شاید بتوان گفت قدیم‌ترین کاریکاتور نمونه‌هایی است که از حفّاری‌های شهر پمپی به‌دست آمده و به 1900 سال قبل برمی‌گردد. با این حال شکل گیری آنچه امروزه به نام کاریکاتور می‌شناسیم، محصول تحولات دوران نوزایی غرب است.

   هرچند در سدهٔ شانزدهم نیز می‌توان به نمونه‌هایی از کاریکاتور در آثار هنرمندان اروپایی دست یافت، ولی پیدایش کاریکاتور را باید مربوط به ایتالیای سدهٔ هفدهم میلادی و هنرمندی به نام آگوستینو کاراچی(Caracci Agustino) دانست. کاراچی ایتالیایی اولین هنرمندی بود که برای سرگرمی خود ودوستانش، از چهرهٔ انسان‌های واقعی تصاویر خنده آورمی کشید. کسانی که از کارگاه او دیدن میکردند سوژهٔ تصاویر وی می‌شدند.   پس از کاراچی،جیوانی برنی‌نی (Giovanni Barnini) ایتالیایی نیزاز  پیشگامان هنر کاریکاتور بشمار می‌آید. با این حال شرایط سیاسی اجتماعی آن روز ایتالیا  به‌گونه ای نبود که این هنر  گسترش و رشد چشمگیری داشته باشد. در اواخر همان سده، این هنر به هلند، فرانسه و انگلستان راه یافت و با ظهور هنرمندان بزرگی چون رومین دو هوگ(Romin De Hoog) هلندی، «ویلیام هوگارت(William Hugart) انگلیسی و دیگران این هنر به رشد خود ادامه داد.[1]

  به‌رغم این مقدمات که در تاریخ پیدایش کاریکاتور می‌توان یافت، باید به نکته‌ای مغفول در تاریخ پیدایش این هنر اشاره کرد. استاد کمال‌الدین بهزاد را شاید بتوان یکی از پیشگامان هنر کاریکاتور در ایران نام داد. وی که در فاصلهٔ سال‌های 854 تا 864 در هرات دیده به جهان گشود و در دوران اوج فعالیت هنری خود در دستگاه  تیموریان و ملازم دربار سلطان حسین میرزا بایقرا بود، دارای نمونه آثاری است که به نظر می‌رسد نوعی کاریکاتور باشد.

   در کتاب بدایع‌الوقایع اثر ارزشمند زین‌الدین محمود واصفی هروی دربارهٔ حضور بهزاد در دربار حسین بایقرا مطالبی نقل شده که شایان توجه است:

« ... پادشاه مغفور مبرور ... از میان هنرمندان این صنعت و سحر آفرینان این حرفت استاد بهزاد نقاش را که مصوّران هفت اقلیم سر تسلیم پیش او فرود آورده بودند ... اختیار فرموده بود و او را مانی ثانی لقب نموده، هرگاه که این پادشاه عالیجاه را غمی یا المی پیرامون خاطر گردیدی و غبار قبضی بر مرآت ضمیر منیر رسیدی، مشارالیه صورتی برانگیختی و پیکری برآمیختی که به مجرّد نگاه کردن حضرت پادشاه در وی، آینهٔ طبعش از زنگ کدورت و صفحهٔ خاطرش از نقوش کلفت فی‌الحال متجّلی گشتی  و جناب استاد ماهرالاصناف  همواره صور متنوعه به همراه خود داشتی که به وقت حاجت به‌کار برد ی و اکثر صورت امیربابا محمود را که از جملهٔ امرای بزرگ عظیم‌الشأن  و کبرای سترگ رفیع‌المکان درگاه عالم پناه بود، به اوضاع مختلفه تصویر می‌نمود و میر مذکور صورت عجیب و هیأت غریب داشت ...»[2]

   در همین ارتباط شایان ذکر است که پیش از بهزاد، نقاشان در ترسیم نمایی درشت و نزدیک از سیمای اشخاص یا پرتره سازی توفیقی نداشتند. چهره‌ها و شکلها همه یکسان از کار در می‌آمد، طرح صورت‌ها یکنواخت می‌شد  وتنها آرایش لباس‌ها و تزئینات سر و صورت وجه تمایز شخصیت‌ها از هم بود. بهزاد نخستین کسی بود که این روش را اصلاح کرد و از شاه و درباریانش تصاویری با صورت‌ها و اندام‌های گوناگون کشید. در حوزهٔ تصاویر اشخاص کار بهزاد پایه‌ای شد برای گسترش بعدی هنر پرتره سازی یا به تعبیر برخی نویسندگان«یکّه تصویرسازی» که در دربار بابریان هند  رواجی چشمگیر یافت و به اوج خود رسید[3].

   ارنست کونل با تکیه بر ویژگی‌های سبک‌شناسانهٔ آثار بهزاد، هم‌سنجی‌های زمان‌نگارانه و قرائن تاریخی برای بازشناسی آثاری که به‌طور قطعی به بهزاد تعلق دارد از آثاری که در انتساب آنها به او تردید جدی وجود دارد کوشیده است. درمورد یکی از آثار بهزاد، او به‌رغم آنکه بر صحت انتساب اثر به بهزاد صحّه می‌گذارد، ولی نمی‌تواند اعجاب خود را از غیر معمول بودن اثر پنهان دارد. نکتهٔ تردید آفرین و تأمل برانگیز تصویر، شکل ترسیم اسب است؛ اسب بی‌ظرافت ترسیم شده، گردنش به‌طور مبالغه شده‌ای بزرگ است و نگاهی خیره و ثابت دارد. کیفیت‌های غیر معمول مختلف در این تصویر به گونه‌ای است که به تعبیر کونل نه سزاوار سلطان حسین بایقرا و نه درخور بهزاد است. کونل نتیجه‌می‌گیرد که به‌رغم وجود هماهنگی‌های قطعی میان این اثر و کارهای بهزاد، انتساب قطعی آن به بهزاد قانع کننده نیست.[4]  

   پیشتر در نقل قولی از واصفی هروی اشاره شد که بهزاد سابقهٔ آفرینش  تصاویری با ابعاد غیر واقعی را در کارنامهٔ خود دارد. با این توصیف شگفت زدگی‌ کونل از کیفیت این اثر بهزاد قابل توجیه است. آیا نمی‌توان این کار را نیز اثری با ابعاد غیر معمول یا به تعبیر امروزین کاریکاتور دانست و از متفاوت بودن ابعاد آن شگفت زده نشد؟

   اگر نکته‌ای را که واصفی هروی بدان اشاره ‌می‌کند و این کیفیت غیر معمول اثر بهزاد را که کونل از درک دلیل متفاوت بودن آن ناتوان مانده است در کنار هم قرار دهیم، به این نتیجهٔ منطقی و همچنین تاریخی دست خواهیم یافت که کاریکاتور پیش از آنکه در سدهٔ شانزدهم اروپا نمونه‌هایی بیابد و در سدهٔ هفدهم توسط کاراچی متولد شود، در ایران دورهٔ تیموری وجود داشته‌است. نکته‌ای که در تاریخ پیدایش کاریکاتور بدان بی‌توجهی شده و پوشیده مانده است و باید تاریخ‌نویسان این رشته از هنر آن را جدی بگیرند و در آثار باقی مانده از بهزاد به دنبال قرائن و شواهد آن باشند.



 .1برای آگاهی بیشتر از تاریخچهٔ پیدایش کاریکاتور نگاه کنید به مقالهٔ«تاریخچهٔ پیدایش کاریکاتور روزنامه‌ای» در سایت www.MassoudMehrabi.com                                                                                                                                                           

[2] . زین الدین محمود واصفی هروی، بدایع الوقایع در تاریخ سمرقند، هرات، تاشکند، بخارا و بدخشان، به کوشش الکساندر بولدیروف، تهران، 1349 خورشیدی، جلد 1، صفحهٔ 901.

[۳] . مهدی غروی، «جادوی رنگ»، هنر و مردم، سال ۱۲، شمارهٔ ۱۴۴(مهر ۱۳۵۳)، صفحهٔ ۲۲.

۴.Ernest Kuhnel, “History of miniature painting and drawing” in: A Survey of Persian  art from prehistoric times to present, Vol.V The art of book and textiles, London, n.d., P.p. .۱۸۲۹-۲۸۹۶

 

 

دوشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۶ ساعت ۱۷:۰۰
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت

کشاورز قاسمی
۸ شهريور ۱۳۸۶ ساعت ۲۳:۰۱
عالی بود
آیا این موضوع جایی برای پژوهش دارد