آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۴۷٫۲۴۴ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۰۲ نفر
تعداد یادداشت ها : ۴۷
بازدید از این یادداشت : ۲٫۴۹۲

پر بازدیدترین یادداشت ها :

   مسعود در بیستم جمادی الاول سال 421 در سپاهان بود که به وی خبر رسید که پدرش درگذشته است. همچنین به او گفته شد که به پایکاری حاجب بزرگ علی قریب، سواران تیزروی را به گوزگانان فرستاده‌اند تا برادرش امیر محمد را به‌ غزنین آورند و بر تخت نشانند (ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی، به‌تصحیح دکترعلی اکبر فیّاض، چاپ دانشگاه مشهد،  1350خ.، 12). او توسط عمه‌اش حرّه‌ی ختلی از این رخدادها مطلع شده بود، چرا که بی درنگ طاهر دبیر را فراخواند، با او خلوت کرد و ملّطفه یا نامه‌ی کوچک محرمانه‌ای را بدو داد و خواست بخواند. در این نامه حرّه‌ی ختلی به‌خط خود نوشته بود:

خداوند ما سلطان محمود نماز دیگر روز پنجشنبه  هفت روز مانده بود از ربیع الآخر گذشته شد  رحمة‌الله و روزبندگان پایان آمد و من با همه‌ی حرم بر قلعت غزنین می‌باشیم و پس فردا مرگ او را آشکار کنیم»(همو، 13).

   در نامه همچنین اشاره شد که محمود را چند ساعت پس از مرگ، بی‌آنکه حتی خواهرش بتواند او را برای آخرین بار ببیند به وقت نماز خفتن در باغ پیروزی به خاک سپرده‌اند(خود همین موضوع بسیار شگفت انگیز و درخور پرسش است) و بعد از دفن او سوارانی تیز رو به گوزگانان فرستاده‌ شده‌اند تا امیر محمد را بیاورند و بر تخت ملک نشانند. حرّه ختلی، شبانه نامه را به‌همراه سوارانی چابک به نزد مسعود فرستاد تا مسعود هر چه سریع‌تر به غزنین بازگردد و تخت ملک را به‌دست آرد، چرا که به‌زعم این زن«از برادر این کار بزرگ نیاید».

   نکته‌ی مهم در این فقره از تاریخ بیهقی، ناهمخوانی زمانی مرگ سلطان محمود و آگاه شدن مسعود از این خبر است. بر اساس آنچه بیهقی می‌نویسد و مآخذ دیگر از جمله تاریخ گردیزی نیز آن را تأیید می‌کنند(ابوسعید عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، به‌کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، 1363خ.، ص 419)، محمود در بیست و سوم ربیع‌الآخر درگذشته است و خبر آن ناگاه در بیستم جمادی‌الاول، یعنی بیست و هفت روز بعد به مسعود می‌رسد!

   کمی پس از رسیدن خبر امیر مسعود پس از مشاوره با اطرافیان خود، تصمیم گرفت، فردای آن روز مرگ پدر خویش را آشکار کند(همو، 15). حرّه‌ي ختلی گفته بود پس فردا خبر مرگ را آشکار می‌کنیم و شبانه خبر را برای امیر مسعود فرستاده بود. نمی‌توان دانست که سواران چابک آن روزگارمی توانسته‌اند حداکثر ظرف حدود 24 ساعت از غزنین به سپاهان رسند یا خیر؛ اگرچه چنین کاری بعید به‌نظر می‌رسد اما با روند کرنولوژیک رخدادها سازگاری دارد و در این‌صورت زمان آشکار کردن خبر مرگ سلطان محمود، از جانب امیر مسعود می‌تواند با زمان مورد نظر اعیان حکومت در غزنین سازگاری داشته باشد. اما حتی اگر این زمان را هم نپذیریم پذیرفتن این‌که خبر مرگ سلطان محمود، پس از 27 روز به فرزندش امیر مسعود رسد، ‌ناپذیرفتنی است و باید احتمال داد که بیهقی در ذکر تاریخ نخست، یعنی زمان آگاه شدن مسعود غزنوی از مرگ پدر مرتکب اشتباه و سهوی شده است.

   در پایان این نوشتار بد نیست به نکته‌‌ای دیگر اشاره‌کنم که احتمالاً ناشی از خواندن نادرست کلمه‌ای توسط مصحح محترم تاریخ بیهقی است. در صفحه‌ی 17کتاب، جمله‌ای نوشته شده است که به نظر می‌رسد کلمه‌ای از آن نادرست ضبط شده باشد. پس از مرگ محمود نامه‌ای به همراه رسولی به نزد پسر کاکویه در سپاهان فرستاده شد: «این رسول برفت و پیغام‌ها بگزارد و پسر کاکو نیکو بشنید و بغنیمتی سخت تمام داشت و جوابی نیکو داد». با توجه به این‌که خبر مرگ محمود نیز در نامه  ‌ذکر شده است، باید «بغنیمتی» درست نباشد و آن عبارت را چنین خواند که: «تعزیتی سخت تمام داشت».

 

 

يكشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۱۹
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت