آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۴۶٫۹۵۷ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۴۷
بازدید از این یادداشت : ۲٫۱۱۵

پر بازدیدترین یادداشت ها :

   در سال 830 هجری قمری در مسجد جامع هرات، فردی به نام احمد لر که  یکی از پیروان فرقه‌ی حروفیه  دانسته شد، به شاهرخ تیموری حمله کرد و وی را کارد زد. شاهرخ از این سوء قصد جان سالم به‌در برد، اما احمد لر را در مسجد پاره پاره کردند(فصیح خوافی، 84/2) و پس از آن سرکوبی حروفیان در قلمرو حکومتی شاهرخ آغاز شد.

   اگر واقعاً احمد لر پس از سوء قصد نافرجام به جان شاهرخ در همان مسجد پاره پاره شده باشد، نمی‌توان قاطعانه این اقدام را کار حروفیان دانست. در عین حال، روشن است که این فرقه و پیروان رو به‌فزونی آن از مشکلات حکومت تیموریان، حتی در زمان خود تیمور بوده و شاهرخ نیز با آن فرقه رو در رو بوده است. به هر حال، با فراهم شدن این بهانه‌ سرکوبی پیروان فرقه‌ی حروفیه آغاز شد.

   روشن است که این سرکوبی، با تبلیغات وسیع حکومتی در لزوم حفظ دین و قلع و قمع ملحدان و مرتدان همراه ودر صدد برانگیختن احساسات دینی مردم نیز بوده است. رساله‌ي محمد طوسی با عنوان«مجمع التهانی و محضرالامانی» به احتمال فراوان برای بایسنغر فرزند شاهرخ  نوشته شده‌است. در متن نسخه‌ی دستنوشته‌ نام بایسنغر... خان آمده است. این نام نمی‌تواند بایسنغر بن محمود، یعنی نواده‌ي سلطان ابو سعید تیموری باشد. او از سال 900 تا 906 هجری قمری در ماوراءالنهر حکومت می‌کرد و در آن زمان مسائل تیموریان ماوراءالنهر یا خطر اوزبکان بود و یا ستیزها و اختلافات خاندانی و دیگر موضوع حروفیان محلی از اعراب نداشت. در عین حال دلیل مستندتر اینکه شاهرخ در زمان نگارش رساله زنده بوده است و عقلانی نیست که رساله ، هفتاد سال بعد از مرگ شاهرخ نوشته شده باشد.

   حکومت شاهرخ تیموری نیز از حربه‌ی دین در برابر دین استفاده کرد. در برابر داعیه‌های دینی، گرایش‌های صوفیانه و باورداشت‌های کلامی حروفیان به شریعت و فقاهت روی آورد و به سختگیری در انجام فرایض و منع و انکار نواهی و منکرات پرداخت. بد دینان و اباحی مذهبان را از دایره‌ی شریعت غرّاء نبوی خارج دانست و به تعقیب و زجر و هدم آنان پرداخت. در این میان بساط خود شیرینی و بادمجان دورقاب چینی برای ملایانی فراهم شد که عربی‌دان و قرآن خوان بودند؛ چند آیه‌ی قرآن از بر داشتند و آن را اسباب تقرب به ارباب دنیا و دستیابی به مقاصد دنیوی قرار می‌دادند.

   محمد طوسی نیز از این دست نویسندگان است. رساله‌اش چیزی ندارد جز دعا به جان سلطان و خاندان او و مدح و ستایش حکومت و حکومتگران و دشنام و نفرین و لعنت به مخالفان و معاندان و بد دینان و ملحدان. در سراسر رساله نه می‌توان سلاستی یافت، نه ذوق و مهارتی و نه اندیشه و ریشه‌ای. شعرها به مقتضای روزگار همه خام و ضعیف و دست دهم است و هیچ نمک و شیرینی و چاشنی کلامی و ادبی و فکری در متن دیده نمی‌شود.

    شاید تنها نکته‌ي تایخی متن این باشد که در صفحه‌ی 19 رساله از تشکیل «مجلس تفحص و دیوان تجسس» سخن می‌راند که البته ممکن است چنین مجلسی به‌عنوان  نمایش حکومتی و عوام‌فریبی برگزار شده باشد؛ البته نه برای احمد لر، بلکه برای حروفیانی که در پی اقدام او به دام بلا گرفتار آمده بودند. از لطایف کار محمد طوسی آن است که وقتی هم نام فضل‌الله استرآبادی گمراه و کافر را ذکر می‌کند او را با خطاب«مولانا» می‌خواند که از احتمالاً باید از سهویات مؤلف ملحد ستیز «مجمع‌التهانی» باشد.

   «مجمع التهانی و محضرالامانی» در ضمن مجموعه‌ای به شماره‌ي 477 در گنجینه‌ي نسخ خطی کتابخانه‌ی ملی ملک تهران نگهداری می‌شود و 33 برگ است. زمانی در صدد چاپ آن رساله بودم، نسخه‌ی دستنوشته‌ی آن را از کتابخانه‌ی ملک گرفتم و استنساخ آن را آغاز کردم، ولی هر چه پیش‌تر رفتم بیش‌تر به بی‌فایدگی و بی‌محتوا بودن رساله پی بردم. آن را کنار گذاردم و گمان دارم که اگر این رساله‌ فایده‌ای تاریخی داشته باشد، آن فایده در حد همین یادداشت افاده شده است و به تصحیح و چاپ آن نیازی نیست.  

 

جمعه ۱۴ دي ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۲۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت