یکی از مسائلی که در پژوهش علمی در علوم انسانی همواره گریبان پژوهشگر را می‌گیرد و او را آزار می‌دهد، موضوع استناد و ارجاع به مآخذ مورد استفاده است. در کلاس‌های روش تحقیق، هر استاد  روش ویا سلیقهٔ خاص خود را دارد؛ اگر پای مقاله‌ای علمی در میان باشد، هر مجله و نشریهٔ تخصصی به‌شیوهٔ خود پایبند است؛ در مورد استنادات و ارجاع پایان نامه‌ها، تحصیلات تکمیلی هر دانشگاه و مرکز علمی نیز نظری دارد و اگر موضوع چاپ همان رساله مطرح باشد، آن وقت باید سلیقه و پسند بنگاه انتشاراتی را جویا شد که ممکن است زمین تا آسمان با پسند مؤلف تفاوت داشته باشد؛ هر کس ساز خود را می‌زند. دراین میان به‌حق باید برای دانشجویانی دلسوزی  کرد که در هر کلاسی چیزی می‌شنوند و با منطقی روبه‌رو می‌شوند؛ در این میانه سر در گمند و از هر طرف که می‌روند بر وحشتشان بیشتر افزوده می‌شود.

    همیشه در نبود استاندارد علمی، عرف و منطق را پیشنهاد کرده‌ام و از دانشجویانم خواسته‌ام راهی را برگزینند که هم با عرف علمی در سطوح بالای پژوهشی و با روش آثار معتبر سازگار باشد و هم منطق و استدلالی پشت آن انتخاب باشد. با این  حال هیچ‌یک از اینها جای استاندارد علمی را نمی‌گیرد‌. این آشفتگی‌های گیج کننده در ارجاع و استناد به مآخذ در آثار علمی در پژوهش‌های علوم انسانی تنها و تنها نتیجهٔ نبود و رواج نیافتن روش‌های علمی استاندارد است.تأکید می‌کنم که استاندارد علمی هم باید به‌وجود بیاید و هم باید رواج پیدا کند؛ استانداردی که قبول و رواج عام نیابد و مورد اجماع اهل فن و نهادها و سازمان‌های علمی قرار نگیرد، بود و نبودش تفاوت زیادی ندارد.

   غربی‌ها که چون بیکارترند ودل و دماغ اختلاف داشتن باهم را ندارند زودتر به سراغ این موضوع رفته‌اند و به‌همین سبب نیز کمی از ما جلوترند! از عمرشیوه نامه شیکاگو بیش از صد سال می‌گذرد و آخرین ویرایش آن در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. ویرایش پنجم نظام‌نامهٔ استنادی انجمن روانشناسی آمریکا(APA) نیز در سال ۲۰۰۲ انتشار یافته و در محافل علمی جهان با استقبال چشمگیری روبه‌رو شده است.

   در ایران، شیوه‌‌نامه‌هایی از این دست معمولا‍ً به همراه آیین نگارش و ویرایش ارائه می‌شود و تا آنجا که من می‌دانم، تقریباً در چند دههٔ اخیر هیچ شیوه‌نامه‌ای از این بخت برخوردار نبوده است که با اقبال عام مواجه شود. 

   شیوه‌نامهٔ ایران: راهنمای استناد به منابع اطلاعات فارسی و انگلیسی که به‌تازگی از سوی انتشارات پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران انتشار یافته است روزنه‌ٔ امیدی است برای پیدا شدن یک مرجع استاندارد و مورد اجماع و قبول عموم پژوهشگران در علوم انسانی. سیروس عیدوستی، حمید کشاورز، فخرالسادات محمدی و محمد ایوبی اردکان پدیدآورندگان این اثرند و کارشان درسال ۱۳۸۵ خورشیدی در تهران انتشار یافته است.

      شیوه‌نامهٔ ایران به‌صورت نویسنده - تاریخ و بر اساس ویرایش پانزدهم شیوه‌نامهٔ شیکاگو تنظیم و در سه بخش سامان یافته است. بخش اول به معرفی روش نویسنده - تاریخ و الگوهای پایه‌ٔ آن اختصاص دارد. در بخش دوم، روش استناد به انواع منابع در شکل‌های چاپی و الکترونیکی تشریح و برای آنها مثال‌هایی آورده شده‌ است.بخش سوم نیز در حقیقت خلاصه‌ای از شیوه‌نامه را در بر دارد که به نوشتهٔ مؤلفان می‌تواند از سوی ناشران و نشریه‌های علمی برای راهنمایی پدیدآورندگان استفاده شود. دراین بخش، نظام‌نامهٔ استنادی شیوه‌نامهٔ «ای. پی. ای.» نیز بر اساس ویرایش پنجم آن به اختصار تدوین و با شیوه‌نامهٔ ایران مقایسه شده است. این مقایسه در قالب جداولی صورت گرفته که فهرست آن در آغاز کتاب، آمده و بعد از فهرست مطالب قرار گرفته است.

    به عنوان کسی که سال‌هاست با این مشکل و معضل درکارهای علمی مواجهم، همواره به شیوه‌ای برای رسیدن به یک نظام استاندارد اندیشیده‌ام. از سر همین دغدغه بود که برای تحصیلات تکمیلی دانشکده‌ای که در آن کار می‌کنم و برای استفادهٔ دانشجویان رساله نویس طرح خام و اولیهٔ شیوه‌نامه‌ای را فراهم آوردم که هنوز در پیچ و خم تصویب در شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده باقی مانده است و امیدی به رهایی آن هم ندارم.

    با دیدن و مطالعهٔ دقیق شیوه‌نامه‌ٔ ایران احساس کردم  در نزدیک کردن نظام ارجاعات و استنادات علمی در ایران به یک روش استاندارد گام بلندی برداشته شده است.نظم و انسجام درونی شگفت‌انگیز متن؛ دقت وسواس گونه و درخور تحسین ذکر نمونه‌ها و استثناءها و مثال‌های روشن، گویا و کاملاً کاربردی همه از امتیازات غیر قابل انکار شیوه‌نامهٔ ایران است. در مطالعه‌کتب به‌ندرت با غلط مربوط به کار حروفچینان وی یا سهو مؤلفان برخوردم و نظم آهنین متن را در خور ستایش یافتم. شیوهٔ پاراگراف نویسی شیوه‌نامهٔ ایران چنان علمی و دقیق است که از هیچ بندی نه می‌توان جمله‌ای کاست و نه می‌توان عبارتی بدان افزود.

    ای‌کاش این شیوه‌‌نامه را چند ماه زودتر دیده بودم! در آن صورت رنج تهیهٔ شیوه نامه برای تحصیلات تکمیلی دانشکده را بر خود هموار نمی‌کردم. به‌نکته‌ای که در آغاز این یادداشت اشاره کردم بازمی‌گردم: برای رسیدن به یک نظام‌نامهٔ ارجاعی استاندارد تنها پدید آمدن چنین اثری بسنده نیست و مهمتر از آن رواج یافتن آن است. شیوه‌نامهٔ ایران می‌تواند به عنوان مرجعی معتبر و دقیق در کلاس‌های درس آموزش داده شود و دانشجویان را از سرگردانی رهایی بخشد؛ می‌تواند به‌عنوان مرجعی برای دانشجویان در تدوین رساله‌ها مورد استفاده قرار گیرد، به شرط آنکه دانشگاه‌ها بدان روی آورند و آن را بپذیرند؛ نشریات علمی، مؤسسات پژوهشی و ناشران نیز می‌توانند آن را راهنمای پژوهشگران و نویسندگان خود بدانند و آشفتگی و بلاتکلیفی در این عرصه را از میان بردارند یا دست کم تا حدود زیادی کاهش دهند؛ کتابداران و پژوهشگران این عرصه باید بنویسند و ضعف‌های احتمالی این اثر را به مؤلفان محترم آن گوشزد کنند تا ویرایش‌های پیراسته‌ و کامل‌تری از این اثر در سال‌های آینده فراهم آید و بر قبول و رواج این اثر در محافل و مجامع علمی افزوده شود.

شنبه ۳۰ تير ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۰۰