
تمهید:
oودستایی در فرهنگ ایرانی غالباً پسندیده نیست، با اینحال در میان شاعران رواجی چشمگیر دارد.خودستایی شاعران تنها زمانی پسندیده است و به دل می نشیند که هم شاعرانه بیان شود و هم ادعای نابجا نباشد.وقتی خود ستایی شاعر با زبانی ضعیف و بیمایه بیان شود، تنها مایه استهزاء خوهد شد؛ شاید این بیت در نقد ادعاهای توخالی شاعران بیمایه گفته شده باشد :به عنوان نمونه، شاعری در چارپاره ای که برای معشوق خود سروده، خودستایانه لاف میزند:
در چنین شعری، سکتههای ملیح و قبیح وزنی و قافیه "پاش" و "تاش"نشان دهنده ی خود ستایی نابجای شاعر است.اما همیشه چنین نیست و خود ستاییهای زیبا و بجای شاعران بزرگ زبان فارسی نیز کم نیز نمونههای فراوانی دارد.شاید این بیت سعدی یکی از زیباترینهای نمونهها در این زمینه باشد:
به جرأت میتوان گفت خواجه شمسالدین حافظ شیرازی یکی از خودستاترین شاعران زبان فارسی است؛ ولی خودستاییهای او به دل مینشیند و شیرین و خوشایند است.حافظ اعتماد به نفس شگفتانگیزی دارد.به ماندگاری خود ایمان دارد، جایگاه خود را نزد معاصران و اقرانش میشناسد، میداند شعر او شهره آفاق است و به خوش کلامی، خوش لهجهای و شیرین سخنی خود میبالد و مینازد. او در قصیدهای که در مدح خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار سروده، مدایح خود را سبب ماندگاری نام ممدوح میداند و او را نسبت به اینحقیقت که چه متاع نفیسی ارزانیش میشود آگاه میکند:
حدود پنجاه و هفت بیت از این دست در دیوان حافظ میتوان یافت. بیشتر ابیات خودستایانه حافظ در بیت تخلص غزلهایش قرارگرفته است که درغالب غزلها آخرین بیت غزل نیز هست.این ابیات را می توان به تناسب محتوا و موضوع در چند دسته جای داد.ذیلاً به نمونههایی از هر دسته اشاره میکنم:
تکیه بر معنویت:
در ابیاتی، حافظ به ارتباط خود با معنویت اشاره می کند و مستقیم و غیر مستقیم نقش معنویت در ماندگاری شعرش و دستیابی خود او به جایگاهی متعالی را متذکر میشود:
در چنین ابیاتی، جایگاه قرآن در شعرحافظ، مقام خواجه شیراز به عنوان حافظ این کتاب مقدس،بهره گیری از مایهها، معانی و مفاهیم قرآنی در شعروبهرهمندی او از لطف و توجه الهی مورد تأکید قرار می گیرد:
در شکل دیگر این ارتباط معنوی، حافظ شعر خود را کاملاً آسمانی و مورد توجه قدسیان و در تعبیری حتی شعر خود را ازلی دانسته است:
تأکید بر گسترش دامنه قبول و نفوذ سخن:
حافظ خود به میزان قبول و گسترش شهرت و آوازه خود و شعرش واقف است و میداند که زبان سخنور او گشاینده ملک دلهاست.او میداند که سخن او را دست بدست میبرند و میخوانند و از بر میکنند.حافظ در ابیات متعدد از میزان گسترش شعر خود سخن میگوید و آن را به رخ میکشد:
نزاع با مدعیان:
همین مایه نفوذ و رسوخ شعر حافظ در سرزمینها و در میان مردم مناطق مختلف، رشک برانگیز بوده و حاسدان و بدخواهانی را در مقابل حافظ قرار میداده است. یکی از عرصههای خودستایی حافظ نزاع با مدعیان است. در عرصه شاعری این مدعیان بیشتر شاعران کم مایه و ضعیفی بودند که درصدد نکته گیری بر حاحافظ بر میآمدند واسباب زحمت شاعر شیرین سخن شیراز را فراهم میکردند. حافظ در برابر این مدعیان خود را از نزاع بی نیاز میداند و در عین حال به پایه و قدر عالی شعر خود استناد میکند:اوبیتی از شعر دلکش خود در مدح شاه را بهتر از صد رساله میداند. طبع چون آب و غزلهای روان خود را میستاید. برای اینکه از لطف شعر حافظ کاسته نشود، سایر ابیات حافظ را بی هیچ توضیحی میآوریم:
نتیجه:
حافظ خود ستایی صادقانه و شاعرانه را برفروتنی مدعیانه ترجیح میدهد.هرچند بارها یادآوری میکندکه «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم»، ولی جایگاه و قدر شعر خود را میشناسد و بدان میبالد.خودستاییهای حافظ حاصل توانایی، تکیه بر معنویت و خدادادی دانستن ذوق و طبع و شعر و نتیجه استغنای روحی اوست.هیچ شاعری در زبان فارسی به قدر حافظ خود ستاییهای دلنشین و خوشایند ندارد و این نیز از تواناییهای خاص و منحصر بفرد حافظ است.دوشنبه ۱۱ تير ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۳۱
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .