آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۴۶٫۹۱۸ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۴۷
بازدید از این یادداشت : ۱٫۴۷۴

پر بازدیدترین یادداشت ها :

 

 

   هرچند خدمت  نویسندگان فهرست‌های کتب خطی به محققان بسیار ارزشمند و غیر قابل کتمان است، گاهی نیز پیش می‌آید که اطلاعی نادرست در یک فهرست، پژوهشگر را سرگردان می‌کند و موجب اتلاف وقت می‌شود. در زیر به چند نمونه از این موارد اشاره می‌کنم، با این هدف که نکته‌ی مبهمی روشن شود و تجربه‌ای به رشته‌ی نگارش درآید. نکته‌ٔ سوم البته به فهرست نویسی مربوط نیست و اتفاق حتماً بعد از نوشته شدن فهرست افتاده است.

 1)  زمانی دربارهٔ ‌زندگی سلطان حسین میرزا بایقرا پژوهش می‌کردم. نتیجهٔ آن پژوهش با عنوان پیوند سیاست و فرهنگ در عصر زوال تیموریان و ظهور صفویان در سال1381 از سوی انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به چاپ رسید و سال بعد هم تجدید چاپ شد. در‌آغاز کار، در جستجوی منابع شرح حال سلطان حسین میرزا بایقرا در منابع خطی و چاپی برآمدم. در فهرست نسخ خطی کتابخانهٔ سلطنتی کاخ گلستان، تألیف بدری آتابای، مجلّد مربوط به کتب تاریخی به نسخه‌ای دستنوشته برخوردم به نام «تاریخ سلطان حسین میرزا بایقرا». این اطلاع بسیار خوشحال کننده بود؛ یک کتاب مستقل دربارهٔ موضوع پژوهش من و هر چند مؤلف آن ناشناخته بود ولی می‌توانست بسیار با اهمیت باشد.

   برای راه یافتن به کتابخانهٔ سلطنتی کاخ گلستان راهی را آغاز کردم که یک سال طول کشید. کتابخانه تعطیل بود و باید برای راه یافتن به آن از بالاترین مقام مسؤول اجازه می‌گرفتم. چون کتابخانه زیر نظر سازمان میراث فرهنگی بود، معرفی‌نامه‌ای برای یاست آن سازمان گرفتم، بعد از چند ماه معطلی پاسخی داده شد و به سراغ رئیس کتابخانه و بعد هم رئیس بخش خطی رفتم و خلاصه بعد از یک سال به مراد دل رسیدم. کتاب را برایم آوردند و با ولع خاصی خواندنش را آغاز کردم. از همان صفحهٔ اول دستگیرم شد که این معشوق خیالی را سال‌ها در خانه داشته‌ام و بیهوده اینقدر به‌دنبالش دویده‌ام. بعد از خواندن چند صفحه برایم مسلم شد که این کتاب همان جلد هفتم کتاب روضة الصفای میر خواند است که توسط خویشاوندش خواند میر نوشته شده‌است. چون اولین برگ کتاب کنده شده‌بود و نام مؤلف روشن نبود، فهرست نویس نتوانسته بود تشخیص دهد موضوع از چه قرار است و کتاب متعلق به کیست! نمی‌دانم نسخه‌ای هم که به همین نام در کتابخانهٔ آکادمی‌علوم ازبکستان در تاشکند وجود دارد از همین قبیل است یا نه.

  (2 روزگاری که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گروه دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی در شبه قارّهٔ هند مشغول به کار بودم، مدخلی به دستم دادند با عنوان «آقا شفیعای لاهوری». ظاهراً این نام از فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه‌ٔ گنج بخش، تألیف دانشمند ارجمند و فاضل جناب آقای دکتر عارف نوشاهی استخراج شده بود. پس از مدتی گشت و گذار در منابع سر انجام دریافتم که پای این جناب آقا شفیعا هرگز به لاهور نرسیده‌است و شرح حالش به دانشنامهٔ شبه قارّه ارتباطی پیدا نمی‌کند. این جناب، لاری بوده نه لاهوری و هرگز در عمر خود پا را از لار بیرون نگذاشته است! یادداشتی نوشتم و قرار شد آن مدخل از فهرست مدخل‌های دانشنامه حذف شود.

 

3) دربارهٔ حکیم آذری اسفراینی تحقیق می‌کردم. «بهمن‌نامه» یکی از آثار اوست که در شبه قارّه درباه سلسلهٔ بهمنیان دکن سروده و البته ناتمام مانده است. بعد از جستجوی فراوان در یافتم که از نسخه‌ای از آن کتاب که به شمارهٔ 2780 Orدر کتابخانهٔ موزهٔ بریتانیا نهداری می‌شود، میکروفیلمی هم در کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد.  این نسخه به شمارهٔ 1/738  در فهرست میکروفیلم‌های کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران آمده و با نسخه‌ای از«گرشاسبنامه» همراه است، یعنی باید باشد!

   بعد از جستجو معلوم شد که همان تکه از میکروفیلمی که  از «بهمن نامه» در آن مجموعه فهرست شده است، موجود نیست و جای آن خالی است. به هر حال برایم مهم بود که این کتاب واقعاً همان اثر آذری اسفراینی است یا نه. در سفر سال گذشته به لندن هم سعی کردم  این نسخه را در کتابخانه بریتانیا جستجو کنم که نشد و شرح آن مفصل است و شاید زمانی جایی آن را نوشتم. همیشه پس از ناکام ماندن چنین جستجوهایی، بی‌آنکه به دنبال مسبب و مقصر ناکامی و کوتاه ماندن دستم باشم، بیتی از یکی از مشهورترین غزل‌های فروغی  بسطامی به خاطرم خطور می‌کند:

یک قوم نکوشیده رسیدند به مقصد

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۶ ساعت ۱:۴۶
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت